Sunday, August 14, 2016

توتاپ، نامِ قوم نیست!

نویسنده: یاسر ابرار، دانشجوی علوم سیاسی

تبعیض و عدم توزیعِ منصفانۀ منابع و فُرصت‌ها، در کشور هایی با گرایش‌های قومی- سیاسی؛ همگام با تعهدِ برقراری عدالت اجتماعی و توسعۀ متوازن کشوری از سویِ حکومت ها، هیچ‌گاهی برآیندِ مطلوب برای هیچ‌جناحی نداشته است. از آن‌جایی‌که شاخص های مرتبط با افغانستان هم این کشور را در شمارِ کشورهای پُلی‌اِتنیکی حساب می‌کنند، همواره گروه‌های قومی،در این‌کشور، در فُرماسیون‌های متفاوتی، از جای‌گاهِ مخالفت با سیاست‌های تبعیض‌آمیز حکومت، حرف رانده اند. مثال‌های نزدیکِ آن را هم از همین زمانِ نزدیک و در سطوحِ متفاوت، می‌توانیم به یاد آوریم.

بحثِ شهادتِ ژنرال داوود داوود و واکنشِ تباری نسبت به تشریفاتی که به‌زعمِ هم‌تبارانش به دلیلِ غیرِ پشتون بودنش انجام نگرفت، و جنبش‌ها و تحصن‌های دانش‌جویی را اعم در پایتخت و اُستان‌های های بیش‌تر شمالی کشور به هم‌راه داشت، و یا هم در سطحِ موسع و بی‌پیشینۀ آن، با میلادِ «جنبشِ مردمی روشنایی» که هم‌راه با روی‌کردِ مبارزاتی عدالت‌خواهانۀ آن، دربِ تازه‌ای به حیاطِ تجربۀ دموکراتیزه‌کردنِ یک‌حاکمیتِ پس‌از بحران، گشود.
 آن‌چه همواره، گرهِ کورِ حرکت های جریان های مدنی با به‌کارگیری از روی‌کردِ مدرن و جهان‌اولی در یک جامعۀ به شدت سنتی و توسعه‌نیافته بوده است، اثباتِ حقیقتِ «آبش‌خور مشترک» است، آبش‌خوری که در قالب منافع مشترکِ اغلب گروه‌های قومی- سیاسی، می تواند مطرح باشد،درست همان گرهی‌که در قضیۀ توتاپ تا به امروز هم‌چنان گشایش نیافته است، یعنی، پاسخ به این پرسش‌ها که؛ آیا واقعاً این حرکت، بالأثرِ احساسِ مشترکِ یک محرومیتِ اجتماعی، پدید آمده و یا هم این‌که باید آن را در یکِ دیدِ علمی-سیاسی، در قالب گروه های معارضِ قومی تعریف کرد؟

برای پاسخ به این پرسش‌ها، آنچه می‌تواند کارکرد هستی‌شناسانه و مبَیِن داشته باشد، مصادیقِ تأریخی و تجربۀ روی کردِ سیاسی «تک‌قومی» با پوشش «استیلای گروه های قومی اکثریت»،دستِ کم از زمانِ حاکمیتِ نتیجۀ انتخابات سال 1383 هجری خورشیدی است، نقطۀ آغازی که نابرابری های اجتماعی و انکشاف نامتوازن از اثرِ قومیت‌زده‌گی سیاسی را تبدیل به مفاهیمِ آشنایِ گوش‌ِ اکثریتِ مطلقِ ساکنان کشور کرد. اما، آن چه از ظاهر مسئله پیداست، درخواستِ تأمینِ عدالت در توزیعِ برابرِ فُرصت‌های پروژۀ ملی توتاپ، و آن هم با روی‌کردی به‌شدت آشنا با مؤلفه های مدنیت؛ یک‌خواستِ مشروعِ بخشِ عظیمی از ساکنانِ یکی از مهم ترین پاره‌های تقسیمات جغرافیایی این‌سرزمین است، بخشی که شاید انکشاف نا متوازن در آن به اثر قومیت‌زده‌گی سیاسی اِعمال شده باشد، اما صدای برابری‌خواهی آن، صدای حق طلبانۀ شهروندی است، نه دست‌یابی به منافع ترقی‌طلبانۀ قومی، هرچند آیینۀ پیش‌روی کارگزاران و تطبیق کننده‌گان آن، بیشتر، تصویرِ سهم گیری بر مبنای تعلقِ تباری را پردازش دهد، ولی، خواستِ اصلی آن، خواستِ ملی بوده است، خواستِ برخورداری و بهره برداری از حقوق شهروندی، درست همان حقوقی که قانونِ مادر در این کشور، نابرابری در برابر آن را مردود دانسته است. و این پاسخ، هر خواننده‌یی را بیش تر به این موضوع، باور می‌بخشد که توتاپ، نام قوم نیست، پیکار برای تأمین عدالتِ اجتماعی با این‌ سرآغاز، انعکاس خواستِ ترقی طلبانۀ یک‌قوم نیست، توتاپ یک خواستِ ضد نابرابری و تبعیض است، یک خروشِ عدالت خواهانۀ محض است؛ یک آغاز است و یک پایان، آغازی برای تضمینِ دائمی عدالت و تحکیم پلورالیسم اقتدارگرای قومیتی و پایانی بر هرچه قومیت‌زده‌گی سیاسی.

No comments:

Post a Comment