Sunday, June 12, 2016
افراط گرایی به حیث یک واقعیت فرهنگی، سیاسی و تاریخی در جامعه ماست.
نقش جوانان در مبارزه با افراط گرایی خشونت
افراط گرایی به حیث یک واقعیت فرهنگی، سیاسی و تاریخی در جامعه ماست.
مصطفی کمال
خواننده محترم ماهنامه پیام جوان، اجتماع مدنی و
فرهنگی جوانان افغانستان به تاریخ 2 ثور سال روان خورشیدی، کنفرانس را تحت عنوان«
نقش جوانان در مبارزه با افراط گرایی خشونت آمیز» با حضور کارشناسان حوزه مطالعات
اسلامی و جوانان در سالون کنفرانس های موسسه تحصیلات عالی افغانستان برگزار نمود. کارشناسان
دعوت شده از جمله جناب استاد علی امیری، پژوهشگر مطالعات اسلامی در این کنفرانس
پیرامون عوامل رشد افراط گرایی به سخنرانی پرداختند. اینک شما متن سخنرانی آقای
امیری را در اینجا می خوانید.
***
من با چهار نکته در موضوع که مشخص شده است یاد
آوری میکنم. افراط گرایی به حیث یک واقعیت فرهنگی، سیاسی و تاریخی در جامعه ماست.
افراط گرایی یک وضعیت عمومی و همگانی است که دو ویژگی دارد؛ بستگی به این که ویژه
گی ها در کدام بخش جامعه و حتا در شخص بیشتر باشد، ما به مرض افراط گرایی مبتلا
هستیم. بنابراین اگر میخواهیم که یک مبارزه واقعی علیه افراط گرایی در جامعه به
راه اندازیم، در قدم اول باید تحلیل خود را از افراطیت به حیث وضعیت روشن سازیم.
افراطیت به حیث وضعیت دارای دو ویژه گی است؛ خشونت
گرایی و خرد گریزی. در جامعه که همه مسایل با سر انگشت زور و نیروی اجبار حل
میشود، در او جامعه خواه ناخواه عقلانیت به حاشیه رفته است وخشونت درمحور کانون
بازگشته است. این صفت یک فرد نیست، بیماری
خاص گروه یا افراد خاص نیست. به هر میزان که به مسایل انسانی، اجتماعی و سیاسی خود با خشونت و زور بر خلاف منطق
برخورد میکنیم ما خود غرق در افراطیت و دچار بلایی افراط گرایی هستیم.
به نظر من خوب است که ریشه یی تر به قضیه برخورد
کنیم و تعریف خود را از افراط گرایی دقیق تر کنیم. ما به هرمیزان که به هر مسایل انسانی، اجتماعی و سیاسی خود از خرد و
منطق فاصله بگیریم به همان میزان ما غرق در افراط گرایی هستیم. افراط گرایی دو
ویژگی دارد؛ هم میتواند صفت بیماری فرد و هم میتواند بیماری اجتماعی باشد. من فکر
میکنم اگر ما این دو شاخص را مدنظر بگیریم
خرد گریزی و خشونت گرایی متاسفانه در جامعه ما در مجموع اختصاص به گروه های افراطی
که انتحار، انفجار و خودکشی میکند ندارد.
متاسفانه جامعه در مجموع در میزان زیادی غرق افراط گرایی شده است.
خرد
گریزی تفاهم را نابود میکند و خشونت گرایی کینه توزی را در جامعه توسعه میدهد. ببینیم در جامعه به چی
میزان با تفاهم برخورد میکنم و به چی میزان صلح صفا در بین ما برقرار است که ما از
کینه و کدورت دورهستیم. متاسفانه در هر دو موضوع برعکس است ما در ماجرایی تشکیل
دولت وحدت ملی اگر مداخله جامعه جهانی نمی بود به دامنه پرتگاه رسیده بودیم. ما
اماده گی هر نوع خشونت را در هر سطوح مختلف
داریم. صلح صفا کم است و کینه توزی زیاد است. همین طور معقولیت برخورد ما نسبت به
مسایل با یک نوع خرد و عقلانیت برخورد بکنیم. بناً پس یکبار دیگر خواهش میشود صرفآ
من نیستم و کسی دیگر است این مسله را تشدید
میکند، خشونت را توسعه میدهد ولی حل نمی کند. باید بپذیریم بخشی از خشونت بر ما و
شما نیز بر میگردد. به هر ترتیب این یک وضعیت اجتماعی است، افراط گرایی در جامعه
ما حضور دارد و در وجود همه ما و شما کم و بیش است. پس چی باید کرد ؟ میخواهم اشاره کنم چطور این وضعیت
بوجود آمد.
در نکته
سوم باید بگویم چی باید کرد ؟ جامعه مدنی و دولت چی میتواند بکند ؟ آیا این مسله
در توانایی و ظرفیت ما است یا خیر؟ دلیل
حضور افراط گرایی یک نوع شکاف بین تجربه زیسته شده و اکنون است. ببینید هیچ جامعه
ی در حال زنده گی نمی کند. چون هر جامعه خلاصه دارای یک گذشته، حال و آینده دارد.
وقتیکه
بین گذشته و حال شکاف بمیان آمده آینده خود به خود نابود می شود. خیال نکنید اگر
ما اکنون را در دست نداریم؛ میتوانم آینده داشته باشیم. ریشه های آینده اکنون
ساخته میشود و آینده را ما و شما می سازیم ولی چون بین اکنون و گذشته یک شکاف وجود
دارد. ما در گذشته یک تجربه زیسته داریم. مثلاً در قرن هفت بخش اعظیم جهان اسلام
بخصوص شرق تحت حاکمیت مغول ها رفتند و ما یک قرن حاکمیت غیر اسلامی داشتیم نا
مسلمان ها در اینجا حاکم بودند. افراط گرایی در اینجا کی خود را انتحار کرد ؟ به
لحاظ تاریخی این پدیده بر می گردد به نسبت
گذشته خود و مسلمانی خود را که در گذشته داشتیم
درک نمیکنیم؛ این یک واقعیت است. امام ابو حنیفه (رح) فتوا میداد: "هر کسی کی
رو به قبله نماز بخواند او دیگر اسلام است".
امروز قتل یک انسان مثلی آب خوردن صادر میشود.
پس این واقعیت امروز به واقعیت گذشته پیوند ندارد. شکاف ایجاد شده و تجربه زیسته
گذشته داشتیم امروز نداریم. این تجربه زیسته امروز ادامه پیدا نکرده. ما فعلا
بدنبال علم نیستم، دغدغه فهم نداریم و شکاف ایجاد شده بین زیست گذشته و امروز
چارچوب فرهنگی نداریم و این چارچوب در گذشته از بین رفته و این برای جامعه ما و
جوانان ما سبب رقابت رنگارنگ ایدیولوژی ها می شود. چون چیزی از گذشته برای ما
منتقل نشده و بخاطریکه یک شکاف وجود داشته. درست است ما جعفری، حنفی هستیم .ما رسمآ مسلمان
هستیم ولی واقعیت همان تجربه اسلام عهد زرین اسلام به ما منتقل نشده است. ما میشود
رسمآ حنفی باشیم ولی عملا ما سلفی فکر
کنیم.
دقیقآ ریشه افراط گرایی از همین جاست. امکان
دارد ما افراط گرا شویم، انتحارگرا شویم هر چیز دیگر شویم. بخاطر که چارچوب فرهنگی
ما تخریب شده، چرا در بخش های مردم عوام، موج افراط گرایی و تبلیغات ساحرانه قرار
نگرفته لیکن به لحاظ عملی وجود داشته باشد. من تایید میکنم جناب محقق صاحب اشاره
به نظام تعلیم و تربیتی کشور داشتند. بلی
این نظام از باسواد کردن نسل جوان ما ناکام است. یعنی چی ؟ وظیفه تعلیم تربیه چی
است ؟
وظیفه تعلیم و تربیه در قدم اول انتقاد است. شما
باید در قدم اول منتقل کنید. شما نمیتواند هر روز کاریکولم تغییر بدهید. یکی غایت
است که قابلیت های بشری را تقویت کنید. در نظام ما بجا تقویت، استعداد ها سرکوب می
شود. غایت هر نظام همین است که قابلیت توانایی های بشری به فعلیت برسد. تازه چی را
منتقل میکند، نظام تعلیم و تربیه مبتنی بر
یک دانایی است و این دانایی برای اساس نقد منتقل میشود. بناً چیزی انتقال نکرده را
چی نقد بکنید. جوانان که یک سطر از اسلام نه خوانده؛ میخواهد دوره امپراطورامویان
را احیا بکند. شما هیچ چیزی از گذشته نمیدانید، پس ریشه افراطگرایی در این گسست است در همین شکاف است.
به هر حال دلیل چی است ؟ چی کار میتوانیم
بکنیم ؟ دولت نمیتواند این شکاف را پر کند ؟ بخاطریکه شما به گذشته برگردید. بخشی
از مشکلات افغانستان، مشکل در دولت سازی بوده است.
در نیم قرنی از دوران امیر شیر علی خان ما بحران
دولت سازی داشتیم و ما هیچگاه موفق نشدیم دولت بسازیم. بحران دولت بسیار جدی بود.
دولت فعلی افغانستان حاصل تعامل نیروه های سیاسی در داخل افغانستان نیست. این برایند از یک مصلحت سنجی بین المللی است. درنقش که ما دولت داریم، بیشتر آنچه که الزامات
که ما در داخلی داشته باشیم، الزامات بین المللی تعیین کننده است. جهان تصمیم گرفت افغانستان کانون خشونت شده است،
دولت دراینجا بسازیم. حالا جهان تصمیم گرفت
و درد ما را دیگران تشخیص داد.
در نتیجه دولت ما برساخته برایند داخلی و
اجتماعی نیست. وقتیکه به مشکلات داخلی ما مشابهت ندارد. حوزه فرهنگ و مطالعات
اسلامی کار من است، من نمی بینم یک دغدغه، نگرانی و اصلا افراط گرایی بحیث یک بیماری یک چهار دانه
دیوانه انجام میدهد، بعد اگر مهار کردیم ختم میشود. درحالیکه چنیین نیست. چرا یک پالیسی ملی عمیق فرهنگی در دولت وجود
ندارد. چون ریشه این موضوع بر میگردد به تاریخ. بخاطریکه دولت از دلی مشکلات
اجتماعی ، تعامل اجتماعی و پیچیده گی ها اجتماعی سر نیاورده است.مثلا شما ظهور
دولت های مدرن در اروپا ببیبند. دردوره هابز اینها دولت های توتالیتر تشکیل شد ولی
اینها معطوف بود به مسایل واقعیت های در جامعه بود و در آرایش قدرت جایگاه خاص خود را داشت و بعد به یک سلسله ریفورم
اصلاحات سیاسی تبدیل شدن به یک نظام دموکراتیک. ولی بر هر حال ریشه به واقعیت های
اجتماعی. از اینکه دولت ریشه های اجتماعی ندارد و حاصل یک الزام بین الملل و منطقه
ای است در نتیجه دولت نمی یتواند شکاف گذشته و اکنون را پر بکنند.
من نمیدانم جامعه مدنی همان ظرفیت را دارد؟ شما
نسل جوان این ظرفیت را دارید ؟ ولی یگانه راه حل اینست که ما به این شکاف آگاه
شویم، درک کنیم چطور این شکاف اتقاق افتاده است. حال ما نسبت به گذشته چی رابطه
دارد واقعاً ما هستیم یا نیستم. من میگویم نیستیم در وقتیکه نیستم چطور میتوان این
شکاف را پل ز و در نتیجه تقکر انتقادی را احیا کرد. اصلا تقکر انتقادی نسبت به گذشته دارد. من
نگرانی آینده نیستم. بلکه بیشتر نگران گذشته هستم.
ما یک تصور روماتیک غلط از گذشته داریم که خانه
آینده و اساس آینده را خراب میکند. اگر ما نسبت به گذشته خود یک اگاهی نسبی پیدا
بکنیم و این اگاهی عام شود و آهسته آهسته الگو بگیریم. شاید کمپاین، ورکشاپ
تاثیرات موقت نسبی داشته باشد اما مسله را بصورت بنیادی حل نمی کند. مسله افراطیت
و ظهور افراط گرایی و جریان های افراط گرایی در جهان اسلام و افغانستان کاملا
پدیده فرهنگی تاریخی است. پدیده سیاسی نیست و دولت ها نمیتواند کاری از پیش ببرد.
این بود خلاص صحبت من و شما جوانان که اراده کردید بصورت انسانی زنده گی کنید.
تشکر از شما
برای 150 کودک کتاب «اوسانه سی سانه» توزیع گردید
حمیدالله
یوسفزی
12
جوزا روز جهانی کودک نامگذاری شده است؛ روزی که باید دیده ها را خوب گشود و این
انسان های کوچک را با دقت بیشتر نگریست. به همین مناسبت اجتماع مدنی و فرهنگی
جوانان هفته گذشته کتاب «اوسانه سی سانه» دومین مجموعه از سرودهای مشهور اطفال
افغانستان را برای دانش آموزان صنوف سوم و چهارم لیسه نسوان سردار کابلی و نیز
برای برخی از اطفال دیگر بشکل انفرادی توزیع کرد.
خانم
پسکل کارگردان و بنیانگذار این پروژه سرودهای مشهور اطفال افغانستان حین سفر خود
به عنوان رضاکار سازمان صلح امریکا در 1966 به افغانستان کار جمعاوری سرودهای مشهور اطفال را آغاز
کرد. او در ابتدا کتاب کوچکی را تهیه کرد و در مکاتب شهر کابل تقسیم نمود. با این
حال خانم لویس پسکل در سال 2006 تصمیم گرفت
که سرودها را دوباره برای افغانستان زنده کند. پروژه کتاب سرودهای مشهور افغانستان
دومین کتاب« اوسانه سی سانه» سرودهای مشهور افغانستان شامل لهجه های پشتو، دری،
ازبکی و هزاره گی می باشد. این سروده ها از سوی بانو نور جهان اکبر جمع و ثبت
گردیده و اکثر آهنگ ها مشمول بازهای ساده اند که اطفال در مکتب و خانه آنرا انجام
داده می تواند.
با این
حال اجتماع مدنی و فرهنگی افغانستان پس از دریافت کتاب اوسانه سی سانه از سوی نهاد
ترایوزن ستدیوز تصمیم گرفت تا آنرا به مناسبت روز جهانی کودک برای اطفال به هدف
تشویق آنان به مطالعه و ایجاد سرگرمی های بیشتر توزیع نماید. هم چنان این مجموعه
شامل رهنمای معلین نیز می باشد تا آنان بتوانند خواندن و نوشتن را بشکل بهتر به
شاگردان بیاموزند.
از سوی
هم خانم لویس پسکل به کمک وحید قاسمی آهنگساز مشهور کشور و نهاد ترایوژن ستدیوز
توانست اولین کتاب را به نام « قو قو برگ چنار» تهیه و آنرا به دانش آموزان مکاتب
و یتیم خانه های افغانستان توزیع کند.
بازی،
واژه شگفت انگیز و پر رمز و رازی است که جوهر زندگی و پنجره ای به دنیای کودک شمره
می شود. بازی افزون بر اینکه برای کودکان بسیار سرورانگیز و نشاط بخش است، مایه
رشد استعدادها و عواطف آنان نیز خواهد شد. هم چنان بازی جهت دار و سالم می تواند
تفکر کودک را هم رشد دهد.
روی هم
رفته اجتماع مدنی و فرهنگی جوانان
افغانستان همواره تلاش نموده است تا با توزیع کتاب و نشرات مرتبط به کودکان، آنان
را تشویق به خواندن و نوشتن نماید. هر چند در افغانستان همواره از کودکان به عنوان
آینده سازان این کشور نامبرده می شود ولی در عمل برای آنان توجه اندکی صورت می
گیرد.
جنگ، بلایی خانمان سوز و برهم زننده آرامش و صلح
است. در جنگ های دنیا، همه چیز از طبیعت گرفته تا انسان ها، در معرض تهدید و آسیب
هستند و به طور طبیعی، کودکان، بیشترین صدمه را از جنگ می بینند. عفریت جنگ، تمامی
رؤیاهای کودکانه را از آنان می رباید و به جای آن مرگ، وحشت، آوارگی و ترس از دست
دادن پدر و مادر را می نشاند. براساس آمارهای رسمی سازمان ملل، بیش از یک و نیم
میلیون کودک دردهه گذشته جان خود را از دست داده اند و میلیون ها کودک که
بازماندگان این جنگ های خانمان سوز بوده اند، با زخم های عمیق جسمی و روحی به
زندگی ادامه می دهند.
آن سوی مهاجرت؛ تطبیق یا تحمل شرایط؟
مریم جباری پژوهشگر روانشناسی بالینی در دانشگاه
کالیفرنیا
مهاجرت در دهههای اخیر در سطح
بینالمللی رو به افزایش بوده است. بر اساس تحقیقات ویراپاکشا
در حدود ۳.۱ درصد از جمعیت جهان به کشورهای دیگر مهاجرت کردهاند؛ حدود ٢١٤ میلیون
نفر، و این آمار همچنان رو به افزایش است.
مهاجرت بر سلامت و جنبههای اجتماعی، اقتصادی،
فرهنگی، مذهبی و سیاسی زندگی افراد تاثیر میگذارد. مهاجران از مراحل مختلفی گذر
میکنند؛ مقدمات و آمادهسازی، رسیدن به مقصد، یافتن محل اقامت یا مسکن و تطبیق و سازگاری
با بافت فرهنگی، باورها و عقاید جامعه میزبان. هر یک از این مراحل میتوانند موجد شرایط استرسزا
باشند که ممکن است بحران روحی و روانی برای فرد مهاجر به همراه بیاورد. برخی گروهها
مانند کودکان، زنان و افراد مسن بیشتر در معرض ابتلا به مسائل روحی و روانی قرار
میگیرند.
مهاجرت به شیوههای
مختلف بر سلامت روح و روان افراد تاثیر می گذارد. تحقیقات کریستنسن و همکارانش
نشان میدهد که در مرحله اول تاثیر مسائل اجتماعی مثل هویت فرد و وضعیت اقلیتها
در جامعه میزبان، میتواند بر وضعیت روحی و روانی فرد تاثیر منفی داشته باشد.
بر اساس این
تحقیق افراد پس از مهاجرت و مواجهه با شرایط دشوار جامعه جدید، بر تجارب تلخ گذشته
در کشور مبدا تمرکز میکنند و کمتر سعی میکنند که افکار و عقاید خود را تغییر یا
تطبیق دهند و باورهای منفی سبب عدم تمرکز بر آینده میشود.
نتایج تحقیقات کریستن سن و
همکارانش نشان داد که عواملی چون حمایت اجتماعی، جنسیت، سن، مهارتهای زبانی، سطح
تحصیلات، اعتقادات مذهبی، و دلایل مهاجرت روند مهاجرت و تطابق با شرایط جدید را
سهلتر یا دشوارتر میکند و به همین میزان بر سلامت روحی و روانی فرد تاثیر میگذارد. مجموعه این عوامل میتواند باعث کاهش اعتماد به
نفس و در نتیجه منجر به بروز رفتارهای مخاطرهآمیز و مشکلات روحی و روانی شود.
تحقیقات نشان میدهند تطابق و سازگاری با جامعه و فرهنگ جدید در
هر دو نسل اول و دوم مهاجران استرسزا است اما تغییر رفتار میتواند راهی برای تطابق
با بافت اجتماعی جدید باشد.
تطابق و ناسازگاری
نتایج تحقیقات
کارمایر در باره استرس در مهاجران نشان داده که بیکاری و شرایط نامساعد اقتصادی،
تغییرات شدید اجتماعی، فرهنگی و آموزشی جوانانی را که به امید بهبودی شرایط کشور
خود ترک کردهاند با موانع بسیار روبرو میکند و از طرف دیگر برخی از مهاجران و
پناهندگان همان اندک حمایتهای اجتماعی، خانوادگی، مالی و عاطفی را هم از دست میدهند
و زندگی ناپایدار و بی ثباتی را تجربه میکنند که در مجموع فرد را به رفتارهای
مخاطرهآمیز و شرایط روحی و روانی نامطلوب سوق میدهد.
بر اساس نتایج
این مطالعه زنان نیز از آسیبهای روحی و روانی در امان نمیمانند؛ بیکاری، ماندن
در خانه، ناآشنایی با زبان کشور مقصد وعدم تطابق با فرهنگ جدید مانع از دسترسی
آنها به خدمات بهداشت روان میشود. افسردگی پس از زایمان در زنان مهاجر در مقایسه
با زنان بومی و غیر مهاجر ٢ تا ٣ برابر بیشتر است و معمولا این زنان نمیتوانند به
مشکلات عاطفی و روحیشان توجه کنند.
بخشی از عدم
تمایل یا بیتوجهی آنها از باور و ریشههای فرهنگیشان ناشی میشود؛ شرم از مطرح
شدن مشکل روحی در خانواده و از همه مهمتر ترس از افشاء کردن مشکلاتی مثل افسردگی
در خارج از خانه، استرس را در برخی از زنان مهاجر افزایش میدهد که بخشی از آن به
ترس از دست دادن فرزند و احساس ناامنی و بیکفایتی در نگهداری از کودکشان مرتبط
است.
این در حالی است
که نتایج تحقیقات کارمایر میزان بالایی از افسردگی، استرس و اختلال استرس پس از
رویداد را در بین زنان مهاجر و پناهنده گزارش کرده است.
افراد سالمند که
جمعیت کمتری از مهاجران را به خود اختصاص میدهند نیز معمولا تحت تاثیر شرایط و
عواملی چون یادگیری زبان، تطایق فرهنگی، جدایی از خانواده گسترده، همسالان و محیط
آشنا، فرد را به دیگران وابسته و فرصت کار و بهرهوری را کمتر میکند و فرد احترام
کمتری را از محیط دریافت می کند که منجر به افسردگی، استرس و انزوا میشود.
علاوه بر این،
پیشزمینهای که افراد را به مهاجرت میکشاند، جنگ، فقر و گرسنگی و تبعیض و تنشهای
قومی و اجتماعی ممکن است فرد مهاجر را در معرض آسیبهایی قرار داده باشد که این
عوامل به نوبه خود سلامت روح روان افراد را به علت فشار و استرس فراوان به خطر می
اندازند.
منبع: بی بی سی
بلوچستان و کشته شدن ملا اختر منصور
نویسنده: محمد اکبر نوتزی
برگردان: مسعود مومن
منبع: دیپلومات
در جولای 2015، نهادهای استخباراتی
و کشفی افغانستان گزارش دادند که ملا محمد عمر رهبر طالبان دو سال قبل در گذشته
است. پس از انتشار این خبر، گروه طالبان ملا اختر منصور را به عنوان رهبر جدید
خویش انتخاب کردند. این انتخاب شکاف را در میان طالبان افغان ایجاد کرد. با این
حال در ماه های اخیر شایعات نشر شد که گویا ملا منصور در منطقه گوچلک 25 کیلومتر
دور تر از شهر کویته پاکستان در یک نبرد با رقبای محلی خود به ضرب تفنگ کشته شده
است، جائیکه تقریباً نیم میلیون مهاجر افغانستان در آنجا سکونت دارند. سپس طالبان
تلاش کردند که این شایعات را با نشر پیام صوتی مبنی بر اینکه ملا منصور کشته نشده
است رد کنند.
در ماه می رهبر طالبان در حال سفر
از شهر مرزی تفتان ایران در منطقه بلوچستان بود. این شهر 600 کیلومتر از کویته
پاکستان فاصله دارد. فردی که در این سفر با وی همراه بود به دیپلومات گفت:"
زمانی که ما از او خواستیم که یک سیت موتر بس را به خود اختصاص دهد، او این
درخواست ما را رد کرد. در عوض خواست که یک موتر را از ما به کرایه بگیرد و در این
هنگام ما از محمد اعظم تقاضا کردیم که او را
به شهر کویته برساند. در آن هنگام ما نمی دانستیم که او امیر طالبان است؛
ما فکر کردیم که او یک پشتون محلی است که از ایران دیدن کرده و دوباره به پاکستان
به خانه اش بر می گردد."
ملا منصور زمانی که بسوی کویته در حرکت
بود، موتر حامل وی هدف طیاره بی سرنشین امریکایی ها قرار گرفت. او وراننده اش در
ناحیه نوشکی بلوچستان کشته شدند. در اول مقامات محلی گفتند که موتر حامل وی مواد
انفجاری را انتقال میداد که نا گهان آتش گرفت. اما افراد محلی می گویند که آنها یک
طیاره کوچک را دیدن که با ارتفاع پائین بالای موتر او در حال پرواز بود.
برخی از ناظران می گویند که هدف قرار دادن ملا منصور بدون منابع
استخباراتی ممکن نبود. آنها به روابط امریکا و پاکستان اشاره می کنند و نتیجه می
گیرند که در این قضیه پاکستان کاملاً همدست بوده باشد؟
با این حال مقامات حکومتی شدیداً این چنین ادعای را رد می کنند.
سرفراز بگتی، وزیر بلوچستان چنین حمله ی را محکوم کرد و گفت که این یک حمله به
قلمرو پاکستان است.
جان کیری وزیر خارجه امریکا از مایانمار صحبت می کرد گفت:"
ملا منصور یک تهدید خطرناک به شهروندان امریکایی در افغانستان، به افغانها،
نیروهای امنیتی و اعضای ائتلاف حمایت قاطع بود."
او گفت که حمله طیاره بی سرنشین بالای ملا منصور" یک پیام واضیح
به جهان فرستاد که ما در کنار همکاران افغان خود ایستاده خواهیم شد."
جان کیری گفت که صلح آنچه است که ما میخواهیم. منصور یک تهدید جدی
در برابر تلاش های ما بود. او هم چنان در مخالفت با گفتگوهای صلح و پروسه مصالحه
قرار داشت. این زمان برای افغان هاست تا به جنگ خاتمه دهند و یک آغاز باهمی واقعی
را در آینده بسازند.
وزیر خارجه امریکا گفت که من از نواز شریف صدر اعظم پاکستان درباره
حمله هوایی خبر داده بودم، هرچند که زمانش را نگفته بودم که چی وقت انجام خواهد
شد.
چودری نصار علی خان وزیر داخله پاکستان طی یک نشست خبری در اسلام
آباد، این حمله امریکایی را" کاملاً غیر قانونی، نا پذیرفتنی و علیه قلمرو و
اراضی پاکستان خواند." او امریکا را متهم به کارشکنی در گفتگوهای صلح با
طالبان افغان کرد.
با این وصف برادر محمد اعظم راننده موتر حامل ملا منصور به
دیپلومات گفت: " برادر من نمی دانست که او رهبر طالبان افغان است و این
مسوولیت حکومت است که او را شناسایی می کرد. وظیفه او فقط انتقال یک مسافر به
مقصدش بود." برادر وی به حکومت استنیاف خواهی کرد تا برای برادر مرحوم او
جبران خساره شود، کسی که از او چهار طفل باقی مانده است.
در همین حال زاهد حسین ژورنالیست مطرح پاکستانی در روزنامه دون
پاکستان می نویسد که کشته شدن ملا اختر منصور سیگنال های تهاجمی از پالیسی امریکا را نمایان می سازد، قسمیکه
امیدهای آوردن طالبان افغان به میزگفتگو کم رنگ شده است. مرگ رهبر طالبان یک پیچش
تازه ی را به گندیده شدن بحران افغانستان می افزاید. این حمله در داخل قلمرو
پاکستان طراحی خوب و وضعیت را وخیم تر می سازد؛ آسیب پذیری پاکستان را در توازن
اتحاد با امریکا آشکار می سازد.
جنرال راحیل شریف رئیس ستاد ارتش پاکستان با دیوید هیل سفیر امریکا
در جریان یک نشست در مرکز فرماندهی ناتو در شهر راولپندی پاکستان نگرانی شدیدش را
مبنی بر حمله طیاره بی سرنشین امریکایی به خاک پاکستان اظهار کرد و گفت که چنین
اقدامات نقض قلمرو در روابط میان دو کشور زیان آور است. این کار مخالف پروسه صلح برای ثبات منطقه به
حساب می آید.
تغییر دراماتیک در پالیسی
میخایل کوگلمن کارشناس جنوب آسیا در مرکز ویدرو ویلسون مستقر در
شهر واشنگتن به دیپلومات گفت که حمله هوایی بالای منصور نشان دهنده از یک تغییر دراماتیک
پالیسی واشنگتن است. در واقعیت امر اشاره به این موضوع دارد که ایالات متحده
امریکا با پاکستان خیلی حوصله کرده است و حالا تصمیم گرفته است که خود دست به
اقدام بزند. با هدف قرار دادن منصور، واشنگتن یک پیام واضیح را به پاکستان فرستاد:
اگر تو علیه جنگجویان طالب در خاک خود اقدام نمی کنی که بی ثباتی افغانستان و
تهدیدی علیه نیروهای امریکایی را در پی دارد، پس خود ما اقدام خواهیم کرد. " در
آینده نیز چنین اتفاقات دور از انتظار نیست. این مساله می تواند آغازگر حملات
بیشتر هوایی امریکا علیه رهبران جنگجویان طالب در خاک پاکستان باشد، شورای کویته
باشد و یا هم شبکه حقانی. بناً امید است پاکستان این پیام را گرفته باشد و اقدام
بیشتر را روی دست گیرد."
شهزاد بلوچ، خبرنگار آزاد در شهر کویته پاکستان به دیپلومات گفت که
این یک پیام واضیح از سوی امریکا است که آنها هدف خود را در خاک پاکستان نشانه
خواهد گرفت؛ اگر رضایت پاکستان باشد یا نباشد.
" بلوچلستان یک ولایت بزرگ بلوچ نشین در پاکستان است که خلاف
افراط گرایی است، اما برخی از نواحی آن مرز مشترک با افغانستان دارد و در ساحات
غیر قانونی قبایل پاکستان در حال حاضر عملیات علیه افراط گرایی جریان دارد. بنابراین
حرکت رهبران طالبان از قلمرو بلوچستان نمی تواند غیر محتمل باشد. برخی گزارش های نیز
از فعالیت جنگجویان در ساحات شمال شرقی در حوزه پشتون نشین بلوچستان منشر شده
است."
او افزود:" این نخستین حمله طیاره بدون سرنشین امریکا در
منطقه بلوچستان است و به نظر می رسد که چنین حملات بیشتر شود. من شدیداً تکان
خورده بودم، پس از آنکه دیدم جسد ملا
منصور به شفاخانه کویته آورده شد و هیچ گونه تحقیقی از سوی پاکستان صورت نگرفت.
باید کالبد شکافی و هویت آن تائید می شد."
ارتباط ایران؟
روزنامه وال استریت ژورنال گزارش داد که ملا منصور توسط نهادهای
جاسوسی امریکا هنگام بازدید او از خانواده اش در ایران اسیر گردیده بود. این گزارش
هم چنان می افزاید که طیارات هوایی هیچ عملیاتی را در مرز ایران- پاکستان انجام
نداده است، اما این ارتباطات به دیگر نهادهای جاسوسی اجازه داد که او را دستگیر
سازد.
ملا منصور همیشه در حال پرواز بود و براساس گزارش ها او از میدان
های هوایی پاکستان جهت بازدید از خارج برای 9 سال گذشته استفاده می کرد. پاسپروت
پاکستانی و تذکره هویت کمپیوتری پاکستانی در نزدیکی جسد او پیدا شده بود. براساس
برخی گزارش ها، منصور به ایران دو مرتبه از طریق مرز تفتان سفر کرده بود. اما
ایران این موضوع را رد که گویا منصور از خاک جمهوری اسلامی قبل از هدف طیاره بی
سرنشین به خاک پاکستان وارد شده باشد.
با این حال ناظران مبنی بر اینکه چرا منصور در ایران بوده است، سه
دلیل اصلی را بازگو می کنند:
اول اینکه، از آغاز 2015، گروه داعش جای پاه در افغانستان بخصوص در
شهرهای مرزی با ایران پیدا کرد. در آنجاها طالبان افغان علیه داعش در جنگ بودند. در
این گونه فضا تهران ممکن ملا منصور را به ایران دعوت کرده باشد.
دوم اینکه، گفته می شود ملا منصور به ایران به هدف ملاقات با اسلام
گراهای سنی بلوچ، کسانی که در نبرد علیه شیعه های ایران برای ده ها قرار دارد،
رفته باشد.
سوم اینکه، برخی ناظران می گویند که ممکن ملا منصور به هدف ملاقات مهاجران
افغان که در مناطق شرقی ایران، مثل مشهد و زاهدان سکونت دارند، رفته باشد.
از سوی هم برخی گزارش ادعا می کنند که ملا منصور با ولادیمیر پوتین
رئیس جمهور روسیه در نوامبر سال گذشته در کشور ایران یک نشست مخفی داشته است. این
مساله خشم مقامات امریکایی را در پی داشت. براساس گفته های شهزاد بلوچ، به هر قیمت
که باشد یک بحران بزرگ در آینده نزیک در منطقه بلوچلستان اتفاق می افتد و ممکن
چندین کشور جاسوسان خودشان را در آنجا داشته باشند.
پاکستان و ایران دارای تنش ها و رقابت های شدید سنتی در افغانستان
می باشند. در سال 1990 ایران و پاکستان در جنگ های نیابتی افغانستان دخیل بودند.
در سال 1996 زمانی که طالبان در افغانستان به اقتدار رسیدند، در این هنگام روابط
ایران با حکومت روبزوال گذاشته شد. در 1998 پس از کشته شدن 10 شهروند ایرانی توسط
طالبان در شهر مزار شرایف، این روابط به وخامت گراید.
طالبان سازی بلوچستان
بلوچستان 43 درصد اراضی پاکستان را تشکیل میدهد. این منطقه در چنگ
حملات خشونت آمیز باقی مانده است: افزون بر شورشیان بلوچستان، گروهای مذهبی افراطی
نیز در این ولایت فعالیت دارند. پس از تهاجم شوروی در سال 1979 به افغانستان، گروه
مجاهدین افغان نیز گزارش شده است که در بلوچستان، خیبر پشتون خواه و مناطق قبایلی
پاکستان آموزش دیده اند. تمام این مناطق در مرز افغانستان واقع گرددیده است. پس از
حمله ورود امریکا به افغانستان، طالبان افغان به این مناطق برگشتند. قسمیکه
بلوچستان در دهن افغانستان واقع شده است و میزبان بسیاری از مهاجران افغان است که
در میان آنها اعضای طالبان نیز شامل می باشد.
امریکا نیز بارها پاکستان را متهم به دادن پناه گاه های امن به
طالبان بخصوص به رهبران ارشد آنان در کویته کرده است. با این حال پاکستان این کار
را رد کرده است. در اوایل 2009 روزنامه نیویارک
تایمز گزارش را منتشر کرده بود که براساس آن اداری بارک اوباما در نظر دارد حملات
طیاره های بی سرنشین را به منظور پاکستان سازی شبکه طالبان در منطقه بلوچستان
گسترش دهد. یک تحلیلگر کویته خواست نامش گرفته نشود، به دیپلومات گفت :" بلی
من طالبان سازی را یک خطر جدی در آینده بلوچستان می بینم، قسیمکه طالبان در کویته
شبکه خود را گسترش دادند."
این تحلیلگر افزود که طالبان سازی از لحاظ ایدیولوژیکی و قلمرو در
بلوچستان تقویت و بلوچ های محلی نیز با آنها یکجا
می شوند. با این حال پاکستان در یک شرایط دشوار بسر می برد.
هویت پاکستانی
در بلوچستان، ملی گراهای بلوچ ادعا می کنند که بیشتر از 80 درصد
مهاجران افغانستان دارای کارت هویت پاکستانی اند و شهروند پاکستان شده اند. ملا
منصور خود نیز دارای کارت هویت و پاسپورت پاکستانی بود.
کیا قادر بلوچ، خبرنگار پاکستانی مستقر در اسلام آباد کسی که
رویدادهای بلوچستان را پوشش میدهد به دیپلومات گفت:" من باور دارم که مرگ ملا
منصور تنها یک سوال را درباره موقف پاکستان در جنگ علیه تروریزم مطرح نمی سازد،
بلکه هم چنین سوظن ها را نسبت به حضور بیشتر رهبران طالبان در این منطقه در پی
دارد." بنابراین امریکا و متحدانش ممکن آنها را هدف قرار دهند. ما می توانیم
بگویم که این نخستین حمله امریکا در بلوچستان است و نه آخرین آن."
نیروهای دفاعی و امنیتی افغانستان؛ ماموریت، چالش ها و ثبات پایدار
نویسنده: علی احمد
جلالی
برگردان: مصطفی کمال
منبع: انستیتیوت صلح
امریکا
نیروهای دفاعی و
امنیتی افغانستان در طول چهارده سال گذشته در زیر مجموعه نهادهای مسلکی بسط و انکشاف
یافته اند که هر دو این نیروها متعهد به انجام ماموریت های شان بوده و قابل تقدیر
است. ولی با آنهم هنوز این نیروها با چالش های فراوانی از جمله در عرصه توانایی ها
مانند لوژستیکی، قدرت هوایی و کشفی قرار دارند. بناً دراین گزارش سعی شده است تا ساختار،
توانایی ها، اوضاع و نیازمندی های نیروهای امنیتی و دفاعی افغانستان به ارزیابی
گرفته شود و در درزامدت این نیروها مستلزم همکاری و حمایت مالی ایالات متحده
امریکا و ناتو می باشد.
این گزارش انکشاف
نیروهای دفاعی و امنیتی افغانستان، ساختار فعلی، توانایی و چالش های این نیروها را
در درازمدت در بخش حمایت مالی و تداوم عملیاتی به بررسی گرفته است. هم چنان این
گزارش توضیح می دهد که نیروهای امنیتی و دفاعی افغانستان چگونه می تواند در میدان
جنگ نا منظم و برخورد با تهدید های بیرون آمده از افراط گرایی خشونت آمیز در بُعد
داخلی و خارجی به تنهایی و نیز در همکاری با ائتلاف منطقه ای و جهانی مقابله نموده
و از خود شایستگی و موثریت نشان دهند. معلومات و یافته های این گزارش براساس تحقیق
میدانی بوده و مصاحبه های توسط نویسنده گزارش در داخل افغانستان در سال 2015 صورت
گرفته است. این گزارش به تاریخ 20 می سال روان میلادی با متن انگلیسی در
ویب سایت انستیتیوت صلح امریکا به نشر رسید.
خلاصه گزارش
-
نیروهای
دفاعی و امنیتی افغانستان از شروع با تجربه انتقال سیاسی قرار دارد و این حالات
امنیتی روی تعداد، ساختار، ماموریت و توانایی های این نیروها تاثیر گذار بوده است.
-
نیروهای
امنیتی و دفاعی افغانستان به مدت طولانی به همکاری و کمک های مالی و عملیاتی
ایالات متحده امریکا و هم چنان سازمان اتلانتیک شمالی(ناتو) وابسته است. انتظار می
رود که آنها برای چندین سال دیگر به کمک های خارجی وابسته باشند.
-
هرچند
ساختار فرماندهی و نظارتی نیروهای امنیتی در بعُد نظری و تیوری خوبتر طرح و دیزاین
گردیده است ولی در عمل آنچنان که انتظار
می رفت درست کارآیی و موثریت نداشته اند. این ساختار از نظر سیستم اداری در سطح
بالایی متلاطم و در سطح پائین ضعیف پنداشته می شود. مداخله سیاسی و سر پیچی از
فرماندهی سطوح رسمی معمولاً سبب جلوگیری از انجام طرزالعمل های تصویب شده، پلان ها
و یکسان سازی کارآیی ها در سیستم اداری می گردد.
-
هماهنگی
لازم در میان نیروهای اردوی ملی، پولیس ملی و امنیت ملی در این زمینه کمتر دیده می
شود. با این حال ماهیت تشریک تصمیم گیری در داخل حکومت وحدت ملی سبب تاخیر در انتصاب
افراد گردیده است. این امر مانع توانایی وزرای امنیتی و موثریت نیروهای آنها در
نظام فرماندهی و نظارتی می گردد.
-
نیروهای
دفاعی و امنیتی افغانستان با مشکلات زیادی از جمله لوژستیکی، قدرت هوایی و کمبود
اطلاعات کشفی مواجه اند. این مساله بر چگونگی فرایند عملیاتی و موثریت نبرد نیروها
تاثیر گذار است.
-
برای
جلوگیری بیش از اندازه و بهبود شرایط و فضا برای نیروها، ممکن رهبران حکومت
بخواهند چگونگی فرایند عملیاتی نیروها را از حالت دفاعی به تهاجمی مبدل سازند. این
کار برخی حوزه ها را اولولیت بندی کند و دیگر ساحات را به نیروهای محلی واگذارمی
کند.
-
از
آنجائیکه طالبان و شورشیان ضد حکومت، زیر ساخت های عملیاتی و لوژستیکی در خاک
پاکستان دارند، با این حال پاکستان نظارت قوی و توانایی تاثیرگذاری بر این نیروها
دارد. بناً این کشور می تواند یک نقش کلیدی را در کاهش سطح خشونت ها در افغانستان
بازی کند.
-
نیاز
است استراتیژی درازمدت امنیتی افغانستان تمرکزش را بر کاهش سطوح تهدید از طریق
توافق سیاسی و آموزش نیروهای امنیتی بومی جهت مقابله با تهدید بیرون آمده نماید.
درباره نویسنده
علی احمد جلالی یکی از
چهره های مطرح سیاسی افغانستان به شمار می آید. آقای جلالی در حال حاضر به عنوان
کارشناس ارشد افغانستان در انستیتیوت صلح امریکا مصروف کارهای پژوهشی است. از
جنوری 2003 تا اکتوبر 2005 آقای جلالی به عنوان وزیر امور داخله افغانستان ایفای
وظیفه نموده است. موصوف هم چنان به عنوان مسوول نشرات در رادیو وتلویزیون صدای
امریکا به مدت 20 سال در بخش زبان های پشتو و دری این رسانه امریکایی کار کرده
است.
هر کسی که از نیروهای امنیتی کشور حمایت نکند، خائن ملی است
قیس ظهیر
شماری از فعالان اجتماعی با برگزاری گردهمایی تحت عنوان « نگرانی
از افزایش تلفات ملکی، تقبیح حملات تروریستی و حمایت قاطع از نیروهای امنیتی» هر گونه
حمله تروریستی و انفجاری بر افراد ملکی و
نیروهای امنیتی کشور را محکوم نموده و حمایت
قاطع خود را از نیروهای مسلح افغانستان اعلام کردند. در گردهمایی که به تاریخ 10
جوزا سال روان خورشیدی در شهر کابل تدیر یافته بود، شماری از اعضای مجلس نماینده
گان، برخی از چهره های مطرح سیاسی، مدنی و رسانه ای کشور ضمن تقبیح حملات تروریستی
و انفجاری، نگرانی های شانرا از افزایش تلفات ملکی و نیروهای امنیتی اظهار داشتند.
در این گردهمایی، سخنرانان از دلیری و فداکاری های نیروهای امنیتی کشور
در میادین نبرد با هراس افگنان و طالبان تمجید نموده، تاکید کردند، هر کسی که از
نیروهای امنیتی کشور حمایت نکند، خائن ملی است و حمایت از این نیروها مکلفیت هر
افغان می باشد. اشتراک کننده گان در این گردهمایی خواستار همکاری و حمایت جدی مردم
بخصوص جوانان و سیاسیون نظام با نیروهای امنیتی درهر گونه شرایط گردیدند.
عبدالصمد حکیمی رئیس جامعه شهروندان افغانستان و از جمله برگزار
کننده گان این گردهمایی گفت: افزایش تلفات
ملکی غیر قابل تحمل است. اما هراس افگنان طالب همه روزه با استفاده از حملات
انتحاری و انفجاری شهروندان بی گناه ما را شهید و زخمی می سازند.
با این حال او افزود: تروریستان توان مقابله با نیروهای امنیتی
افغانستان را ندارند. زیرا این نیروهای حمایت قاطع مردم را با خود را دارند و آنان
از نیروهای امنیتی شان در هر حالت حمایت می کنند.
از سوی هم داکتر فاطمه عزیز، عضو مجلس نمایندهگان کشور ضمن حمایت
قاطع از نیروهای امنیتی، خطاب به شرکت کننده گان این گردهمایی گفت که نیروهای
امنیتی کشور ما با وجود همه چالش ها و مشکلات ها در خط نبرد بخاطر تامین امنیت
شهروندان افغانستان، از خود دلیری و استقامت نشان می دهند.
با این حال این عضو پارلمان کشور گفت که حمایت از نیروهای امنیتی
فرض همه ماست. چون آنان با دادن قربانی ها از عزت و نوامیس وطن دفاع می کنند.
این عضو مجلس خاطر نشان ساخت که جان فشانی های نیروهای امنیتی کشور
نشان میدهد که خون قهرمانان ما در وجود این سربازان دلیر جریان دارد. ما بهخاطر
رسیدهگی به مشکلات نیروهای امنیتی کشور به سران حکومت، همکاران بینالمللی، پشنهادهای
را جهت رفع و حل مشکلات نیروهای امنیتی کشور داشتند اما، هنوز به آن
رسیده صورت نگرفته است.
در همین حال،
عبدالرحیم ایوبی عضو مجلس نماینده گان کشور ضمن اشاره به مشکلات نیروهای امنیتی
کشور گفت که حمایت از نیروهای امنیتی فرض ماست.
در کشور ما جنگ است و جوانان ما در راه
دفاع از این وطن قربانی می دهد.
او تاکید که باید از حقوق شهدا، زخمیان نیروهای امنیتی حمایت
جدی صورت گیرد. این عضو شورای ملی در اخیر از مطبوعات و رسانه های کشور خواست که نباید
از ضعف های نیروهای امنیتی در سنگر های جنگ گزارش تهیه کنند. زیرا با این کار آنان
به روحیه نیروهای امنیتی صدمه می رساند.
نیروهای امنیتی حافظ استقلال
از سوی دیگر احمد سعیدی، نویسنده و تحلیل امور سیاسی ضمن
اتحاف دعا به روح همه شهدا بخصوص شهدای نیروهای امنیتی کشور گفت که قوت های مسلح
ما، مردان دلیر، امید و فردای این مرز و بوم و حافظ استقلال هستند. این نیروها طی
دو سال که از حکومت وحدت ملی میگذرد، اگر
دلیری، استقامت، پایمردی، پایداری، مردانگی، سرافرازی قوای مسلح نمیبود، این رژیم
تاکنون ده بار سقوط میکرد، اما نیروهای امنیتی با نان خشک و لوبیا از این سرزمین
دفاع نموده اند.
آقای سعیدی افزود: پس از حمله ی
تروریستی در منطقه شاه شهید و پل محمودخان،
رییس جمهور غنی گفته بود که به شورای امنیت سازمان ملل از پاکستان شکایت میکند،
اما چرا نکرد؟ جهان میداند که رهبران گروههای تروریستی در خاک پاکستان زندهگی
میکنند، کشته شدن ملا منصور، اسامه بن لادن و مرگ ملا عمر نشان دهندۀ آن است.
به گفتۀ آقای سعیدی، نیروهای
امنیتی کشور سالانه به طور اوسط ۱۴هزار شهید و ۳۷ هزار مجروح بجا میماند، در حال حاضر بچه سراجالدین حقانی که در
بند دولت افغانستان قرار دارد و به حکم اعدام برابر است، اشرف غنی حکم اعدام او را
صادر نمیکند که سراجالدین حقانی خفه نشود. اما، شهدا نیروهای امنیتی را تا به
خانهشان کسی انتقال نمیدهد، فرزند که در فراه شهید میشود تا ولایت تخار پدر
محسن او با موتر کرایی فرزند شهید خود را انتقال میدهد حتا پول کرایی تکسی را هم ندارد.
باین حال آقای
سعیدی افزود: هر کسی که از نیروهای امنیتی کشور حمایت نمی کند، خایین ملی است. او
در اخیر سخنان خود از حاضرین این گردهمایی خواست اگر میخواهید که در وطن صلح تامین
شود، پس صدای خود را بخاطر تامین عدالت و آزادی بلند کنید و حمایت از نیروهای امنیتی
فرض همه شهروندان است.
داکتر کمال سادات معین امور جوانان وزارت اطلاعات وفرهنگ از
جمله سخنران دیگر این گردهمایی بود. او گفت: نیروهای امنیتی، فرزندان این سرزمین
هستند و باید از آنها حمایت جدی صورت گیرد.
به باور معین امور جوانان، اگر مردم از نظام شان حمایت قاطع
کنند در این صورت فرزندان ما قربانی خشونت ها و درگیرها نخواهند شد.
همکاری با نیروهای کشفی
با این حال نجیبالله کابلی رییس حزب مشارکت ملی افغانستان که
در این گردهمایی گفت که هر کشوری که آزاده زندگی میکند، قوای مسلح خوب دارد.
نیروهای امنیتی ما آنقدر توانایی دارند که در نبرد با دشمن پیشاپیش از نیروهای
ناتو و جمع نظامیان اروپایی در نبرد با دشمن حرکت میکنند.
آقای نجیب کابلی
ضمن حمایت قاطع از نیروهای مسلح، افزود که قوای مسلح با آنکه در نبرد قربانی میدهند،
اما خوب میجنگند و از وطن با شهامت دفاع میکنند.آقای کابلی با تأکید بر اعدام فوری تروریستان از
تمام شهروندان کشور خواست که با نیروهای کشفی شان همکاری کنند.
رئیس حزب مشارکت ملی افغانستان گفت که زندان پلچرخی
از طالب پر است اگر روزانه که ۵ یا ۱۰ تن آنان اعدام شوند که مردم افغانستان حد
اقل اعصاب شان آرام شوند. چون این طالبان به مردم افغانستان آنقدر جفا کرده اند اگر
آنان را در یک روز هم اعدام کنند مردم از آن استقبال میکند. بناً رئیس جمهور افغانستان تحت فشار دنیا
نرود بلکه ببیند که مردمش این را میپذیرد. آقای کابلی
در اخیر سخنان خود از مردم خواست که با نیروهای کشفی همکاری نمایند.
10 جوزا روز سرباز
قیس ظهیر معاون
اجتماع مدنی و فرهنگی جوانان دراخیر این نشست، اعلامیه گردهمایی فعالان اجتماعی را
در خصوص حمایت قاطع از نیروهای امنیتی به خوانش گرفت که در بخش از آن چنین آمده
است؛ از حکومت
افغانستان میخواهیم که به پاس فدا کاریهای نیروهای امنیتی کشور ۱۰ جوزا را به نام «روز سرباز» بدون
رخصتی در تقویم رسمی افغانستان بگنجاند تا همه ساله از قهرمانیهای نیروهای نظامی
تقدیر و تمجید صورت گیرد و شهروندان کشور باید برای دادخواهی از خون شهدای حوادث
تروریستی و انفجاری یک صدا شوند.
همچنان، در این اعلامیه از حکومت
افغانستان خواسته شد که تمام تروریستان را که در زندانهای کشور محکوم به اعدام
اند، باید اعدام کند و به مشکلات اقتصادی و مالی خانواده های شهدای نیروهای
امنیتی، معلولان و معیوبین رسیدهگی صورت گیرد. در ضمن فرصتهای تحصیلی و تعلیمی
را برای بازماندگان شهدا و مجروحان رویدادهای انفجاری و انتحاری فراهم سازد. حکومت
افغانستان به جای آنکه اکثریت منابع مالی را صرف گفتو گویهای صلح نمایند، باید
این منابع را صرف تجهیز و تمویل نیروهای امنیتی کند.
Subscribe to:
Posts (Atom)